گردشهای اردیبهشتی
گل قشنگم دیگه شده کار هر روز من و مامانی بنده خدا که هر روز شما رو ببریم پارک شما هم که باهوش ماشین مامانی رو که پارک می کنیم و پیاده می شیم شما از دور که تاب رو می بینی از خود بی خود می شی و کلی ذوق می کنی که تاب سوار شی تازه به سوار شدن خودت به تنهایی که قانع نیستی به من اشاره می کنی که منم بشینم اون وقت کلی ذوق می کنی و بهم می گی دست یعنی با هم تاب بخوریم و دستهای همو بگیریم قربون خودت و خندهای قشنگت عزیزم تو بخند که دنیا با لبخند تو زیباتره ...
نویسنده :
مامان مرجان
16:04